مهراوه شریفی نیا بیوگرافی و عکس مهراوه شریفی نیا زندگینامه مهراوه شریفی نیا بازیگر زن معروف ایرانی به همراه عکس های زیبا از مهراوه شریفی نیا .
مهراوه شریفی نیا بازیگر زن ایرانی و یکی از بهترین بازیگران تلویزیون و سینما ایران می باشد وی در فیلمها و سریالهای زیادی ایفای نقش کرده است.
بیوگرافی مهراوه شریفی نیا را می توانید از سایت اولی ها مشاهده بفرمایید.
مهراوه شریفی نیا
زندگینامه مهراوه شریفی نیا بازیگر زن معروف را در زیر مشاهده می فرمایید.
- تاریخ تولد، محل تولد، هنگام تولد:
در 29 فروردین سال 1360 در تهران به دنیا آمد.
پدر: محمدرضا شریفینیا
مادر: آزیتا حاجیان
برادر: –
خواهر:ملیکا
همسر:-
فرزندان:-
وبگاه رسمی: mehravesharifinia.com
اهل غرور و طاقچه بالا گذاشتن و نقش بازی کردن در زندگی واقعی نیست.
بازی و چهره ی او شباهت های بسیاری به مادرش دارد. در دوران کودکى بسیار خوش اخلاق و خندان بود.
تنهایی را به شلوغی ترجیح میدهد.
علاقه شدیدی به فوتبال و تیم پرسپولیس دارد و بارها و بارها براى تشویق تیم پرسپولیس به ورزشگاه آزادى رفته و آرشیو قطورى از نشریات ورزشى جمعآورى کرده است. او دلنوشته ای را درباره تیم محبوبش پرسپولیس و خطاب به بازیکنان این تیم در شبکه اجتماعی اینستاگرام منتشر کرد :«، بجنگید… تا پای جان!
همه ی قرمزی های اتاق را گرد هم می آورم که بدانید من و هوادارانی مثل من شما را پر از عشق و غیرت و تعصب راهی میدان می کنیم. اگر ببرید، اگر ببازید، اگر مساوی کنید، حتی اگر روزهای قبل از بازی با اعتصابتان قلب ما را به دهانمان هدایت کنید ، باز هم دوستتان داریم و پرسپولیسی بودنمان را با افتخار جار می زنیم…
خودش می گوید: من هاروکی موراکامی را دوست دارم، چون تخیلات آدم را پرورش میدهد. «کافکا در کرانه» را که تمام کردم دوست داشتم بروم و همانجا زندگی کنم. «سرزمین عجایب بی رحم و ته دنیا » نیز همینطور. کتابهاب ماریو بارگارس یوسا را هم بسیار دوست دارم . چون باید فکر کنی و باهوش باشی ، تو را به جدال دعوت می کند ، تا اواسط کتاب نمیفهمید چه کسی، چه چیزی میگوید. همه چیز را باید کشف کنی . قصه های کوتاه و رمان ایرانی را دوست دارم . اصولا شهر کتاب زیاد میروم و اغلب کتاب، کادو میدهم. کتاب خلاقیت آدم را پرورش میدهد. همه نوع کتابی میخوانم؛ از بهرنگی گرفته تا هدایت و دانشور و احمد محمود و دولت آبادی و … حتی کتابهای عاشقانه آبکی. جنایی و پلیسی هم میخوانم. چندین سال پیش ، شاید دوران راهنمایی ، کتاب خواندنم ملغمهای بود از عناوین در هم؛ همان وقت که «سووشون » میخواندم این طرف، پنجره فهیمه رحیمی باز بود. اما کتاب همیشه در زندگیام بوده و هست.
مهراوه شریفی نیا
مادرش ؛متولد 21دی 1336 در تهران و پدرش متولد 25 خرداد 34 هر دو بازیگر هستند. نام مهراوه را پدرش براى او انتخاب کرد.مهراوه فرزند اول خانواده شریفی نیاست . خواهرش ملیکا هم که 5 سال از او کوچکتر است ،بازیگر می باشد.ملیکا اوایل سال 1386 ازدواج کرد.
در سن 8 سالگی توسط پدرش به داود میرباقرى معرفى شد و در سریال «امام على (ع)» در نقش کودکی قطاب بازى کرد.
در سال 68 در فیلم دزد عروسکها به کارگردانی محمدرضا هنرمند به ایفای نقش پرداخت.این شروع فعالیت های هنری مهراوه بود.او دزد عروسک ها را سراسر خاطرات خوب کودکی می داند.
چهارم دبستان را به خاطر شرایط کاری خانواده و بازی همه ی آنها در فیلم سینمایی اوینار در ارومیه درس خواند . در کودکی هیچگاه سینما را انتخاب نکرد ، این شرایط برایش پیش می آمد . رشته ریاضى فیزیک را براى دبیرستان انتخاب کرد،در دانشگاه رشته کارگردانی سینما قبول شد و شروع به تحصیل کرد ، سه ماه پس از آن جواب کنکور مرحله دوم یا عملی موسیقی آمد و مشخص شد در دانشگاه هنر قبول شده است. همیشه دوست داشت به دانشگاه سراسری برود. به همینخاطر هم از کارگردانی انصراف داد و دانشجوی رشته موسیقی شد.
موسیقی را همیشه دوست داشت و از کودکی به کلاسهای ارف آقای ناصر نظر می رفت. او که از دوازده سالگى پیانو می زند، دوران دانشگاه، کار تدریس پیانو را هم انجام مى داد . در شهریور 86 فارغ التحصیل شد. وی یکى از بهترین نوازنده هاى زن پیانو به حساب مى آید.به شکل تفننی فلوت و درام هم می نوازد.
مهراوه شریفی نیا
در سال 1371 در فیلم “دایان باخ” فرهاد پوراعظم به ایفای نقش پرداخت و تا 7سال در هیچ فیلمی حضور پیدا نکرد.
در مقطع دبیرستان،خود برای نخستینبار تصمیم گرفت در تست بازیگری رخشان بنیاعتماد برای بازی در «زیر پوست شهر» شرکت کند . شاید این اولین تجربه ی جدی و خواستِ شخصی خودش درباره ی بازیگری بود . توسط ابراهیم شیبانی آگاه شد که خانم بنی اعتماد برای فیلمشان تست می گیرند و رفت تست داد . چند وقت بعد با او تماس گرفتند و گفتند قبول شده است. وی نقش دوست باران کوثری را بازی کرد.همان دختر عاصی که به خاطر آزار برادرش از خانه فرار کرد و ….شاید این اولین حضور جدی مهراوه به عنوان بازیگر حرفه ای به شمار رود.
بعد از این فیلم در دو فیلم سینمایی دیگر به نام های دختری به نام تندر در سال 1379 به کارگردانی حمیدرضا آشتیانی پور و به من نگاه کن در سال 1381 اثر شهرام اسدی بازی کرد.
اما بدون شک اوج بازی اش در سریال زیبای ساعت شنی است. در این سریال بازی بدون نقص و زیبایی را ارائه داد.
در نمایش «یک زن، یک مرد» که توسط مادرش کارگردانى و توسط پدرش تهیه شد، با خواهرش همبازى بود.
او در پروژه «شاخه گلی برای دبورا» دستیار کارگردان ضیاءالدین دری بود.
مهراوه شریفی نیا
مهراوه در سریال قلب یخی ساخته محمدحسین لطیفی در نقش شیوا حضور داشت.
- اظهارات شریفی نیا درخصوص قلب یخی:
شیوا بسیار احساسی است، مثل خودم. با شیوا زندگی کردم، لذتی که از نقش شیوا بردم برایم در دوره بازیگری بیسابقه بوده و شاید فقط در روز حسرت چنین حسی را داشتم. شیوا یکی از بهترین نقشهایی بود که من بازی کردم. یک دختر وکیل تازه کار که بسیار بیتجربه و خام است. این موضوع خودش به تنهایی برای من خیلی جذاب بود. یک وکیل به خاطر شغلش دیالوگهای خوبی داره و در موقعیتهای خاصی قرار میگیره. مثل ارتباط با یک قاتل که بعدا منجر به عشق میشه. همه این شرایط به نظرم برای یک بازیگر خیلی ویژه و دوستداشتنی بود. من با خواندن 3 قسمت اول این سریال، نقش شیوا رو پذیرفتم. حتی به جرأت میتونم بگم با خواندن سکانس اول جذب شیوا شدم. یک دختر جسور، کنجکاو، اهل ریسک، خام و بیتجربه، سمج، پر از هیجان و .. برای من جای کار زیادی داشت. من از لحظه لحظه بودن به جای شیوا، لذت بردم.
جدای از همه این حرفها کار کردن با آقای لطیفی اتفاق بسیار جذابی بود. من همیشه به خاطر تعریفهایی که از بازیگران دیگر در مورد آقای لطیفی شنیده بودم، دلم میخواست در یکی از کارهاشون بازی کنم که خوشبختانه این اتفاق افتاد.
- تجربه ای لذتبخش در نمایش ترن:
کار کردن با نیما دهقان را خیلی دوست داشتم. چون “خنکای ختم خاطره ” کار قبلی نیما دهقان و حمید آذرنگ رادیده بودم و بسیار روی من تاثیر گذاشته بود . اما در مورد مشکلات اجرای ترن باید بگویم که قوانین کار کردن و شرایط اجرا در سالن اصلی تئاترشهر متفاوت از دیگر سالنهاست . نیما دهقان نیز به خاطر اجرا در سالن اصلی و درگیری با قوانین دستوپاگیر برای این نمایش اذیت شد . متاسفانه موضوع شهید حساسیت های خاص خودش را دارد و به دلیل همین حساسیت ها نمایشنامه ی ترن به شدت قلع و قمع شد تا جایی که یک اپیزود به طور کامل حذف گردید . اپیزودی که شهرام حقیقت دوست و ساناز بیان بازیگرهایش بودند و من بسیار دوستش داشتم .با وجود این ممیزی ها اجازه واقعنمایی از کارگردان و نویسنده گرفته میشود و گاهی ممکن است باعث دلزدگی آنها گردد . اما دهقان همیشه تئاتر کار میکند و کاری جز تن دادن به این قوانین نمیتواند انجام دهد. شاید این قوانین کمی دلسردش کند، اما ادامه میدهد.در هر صورت این نمایش برای من تجربه لذتبخشی بود.
از روز اول از من پرسیدند زبان ترکی بلدم یا نه و من بلد نبودم. قرار شد یاد بگیرم. سفرهایی به تبریز و ارومیه کردم و دیالوگهایم را خانمهای ترک آنجا برایم خواندند و من صداهایشان را ضبط کردم. این مونولوگ و دیالوگها با لهجههای مختلف ترکی خوانده شد. اما در بازبینی دوم بود که تشخیص دادند لهجه کلا برداشته شود. نفهمیدم چرا ولی قرار شد بخشهایی را ترکی حرف بزنم و باقی فارسی باشد. حتی ته لهجه هم برداشته شد. اما تمرین خوبی بود و من سه ماه روی لهجه کار کرده بودم. این وظیفه من است که وقتی نقشی نیاز به لحن و لهجهای دارد، روی آن کار کنم و آن نقش را ایفا کنم. در «به من نگاه کن» شهرام اسدی، ترکمنی حرف میزدم. در «یک عاشقانه ساده» نیز قرار بود کل کار روستایی باشد و همه لحنی یکسان داشته باشند که اجرایی نشد. اما در آن فیلم هم من لحنی دارم که شهری نیست و جایگاه صدایم را تغییر دادهام. در نقشهای کوتاه این تغییر لحن خوب است، چون میتوانی خودت را محک بزنی که از پس آن کار برآمدهای یا نه.
- شریفی نیا: معلمی شغل انبیاست:
شاید برخی آدمها دیده شدن به صرف چهره برایشان خیلی اهمیت داشته باشد. اما اگر من بخواهم بین یک نویسنده موفق و بازیگر موفق گزینهای انتخاب کنم، حتما نویسنده موفق را انتخاب خواهم کرد. بازیگری را به خاطر آفرینشش دوست دارم، اما جذابتر از این، خلق امر تازه است که نویسنده انجام میدهد. جذابیت بازیگری برای عدهای حواشی و امکانات آن است. اما من این تجربه را خواسته و ناخواسته از فرزند دو بازیگر بودن داشته و گاه خواسته و ناخواسته مورد برخی قضاوتها قرار گرفتهام. گاه خودم بیش از هر کسی به خودم سخت گرفتهام که وارد حواشی نشوم و حتی بیخود و زیاد از حد به خودم سخت گرفتهام. اما معلمی شغل انبیاست، چون اگر یکبار شاگردت چیزی را که از تو یاد گرفته در زندگیاش به کار ببرد تو آدم به دردبخوری خواهی بود، اما کسی از بازیگر تلویزیون چیزی یاد نخواهد گرفت. گاه بازیگر مجبور است به خاطر دیده شدن دچار ریا شود و گاه نمیتواند آنقدر که لازم است درون خود را مانند بیرونش خوب نشان دهد. من کاملا دلم میخواهد خودم باشم. همیشه دلم میخواهد بازیگری را به بهترین صورت انجام دهم ، نقش را درست ایفا کنم، چون هنر بازیگری هنر خلق کردن و جان دادن است . بازیگر شدن موهبتی بود که در اختیار من قرار داده شد، من هم سعی کردم قدرش را بدانم و برایش زحمت بکشم.
مهراوه شریفی نیا
- جایزه از دیدگاه خانم بازیگر:
جایزه مشوق و انرژی دهنده بسیار خوبی است. روحیه شما را احیا میکند. من همیشه دوست دارم نقشی که به من سپرده شده را به بهترین صورت انجام دهم. اینکه در قیاس با دیگر کارها چه اتفاقی برایش میافتد و … دست من نیست. حال اگر این اتفاقی را که من باعث آن شدهام باعث جایزه شود ، نمره قبولی به کاری است که انجام دادهام ، این برای من بسیار خوشایند است . باید قبول کرد 40 درصد جایزهها مربوط به نقش است، باقی چیزهای دیگری است که پشت جایزه جریان دارد و البته مقایسه با دیگر آثار . جایزه گرفتن برای انتخاب کارهای بعدی اضطراب و مسئولیت ایجاد میکند. به جای رویا پردازی درباره ی جایزه ترجیح می دهم کتاب بخوانم و خودم را آماده تر کنم که اگر این اتفاق افتاد بگویم من شایسته این جایزه بودم.
وی تجربه مجری طرح را در مجموعه «آن بالا کسی به ما نگاه میکند» داشته است. مجموعههای ده تا پانزده دقیقهای که حاوی پیامهای انسانی می باشند.
مهراوه وبلاگی با عنوان «لبخندهای احمقانه ی یک زن » دارد .
- اظهارات مهراوه درخصوص وبلاگش:
نوشتن همیشه دغدغهام بوده، چون حالم را بهتر میکند. خیلی جدی وبلاگ می نویسم . نیمی از مطالب تجربه های شخصی ام است و نیم دیگر تخیلم . هر پنجشنبه هم وبلاگ را به روز می کنم . ولی انتشار کتاب، نیاز به اطمینان خاطر بیشتری دارد که حداقل چند صاحبنظر آن را تایید کرده باشند. دوست ندارم به هر قیمتی کتاب چاپ کنم و دیده شوم. دوست دارم اگر شایسته چاپ شدن است این کار صورت گیرد. اگر زمانی حس کردم حرف مهمی دارم شاید این کار را انجام دهم، ولی باید مطمئن شوم.
به ورزش علاقه دارد، ولی پشتکار ندارد! یک زمانی خیلی جدی تماشاگر حرفهای فوتبال بود.بیشتر میدود، راه میرود یا به استخر میرود.
مهراوه شریفی نیا
وی در مجموعه ی خداحافظ بچه در نقش لیلا حضور داشت.این نقش بنظرش سخت بود، چون تجربه مادر شدن را نداشت. بعلاوه خودش بسیار بسیار از لیلا دور بود و هیچ کدام از ویژگی های او را نداشت، به همین دلیل خیلی سعی کرد او را درک کند و بفهمد.
- حضور در بیمارستان و دیدار از مادر کوچکترین اهداکننده عضو:
ساعت 10 و 30 دقیقه روز یکشنبه 19 آذر ماه 92 مهراوه شریفینیا پا به بخش آی.سی.یو بیمارستان شهدای هفتم تیر گذاشت تا با فهیمه شعبانی مادر دوقلوها دیدار کند. مهراوه شریفینیا که در سریال «خداحافظ بچه» آوا را در آغوش گرفته بود، با دیدن گزارش گروه زندگی از چگونگی مرگ مغزی او و اهدای عضوش آکاه شد و در حرکتی انسان دوستانه به بیمارستان رفت تا از مادر دوقلوهای حادثه که بشدت مجروح بود، دلجویی کند.
فهیمه شعبانی که بر اثر حادثه دچار جراحت سنگینی در ناحیه نخاع شده بود، با دیدن مهراوه شریفینیا – بازیگر نقش اول سریال خداحافظ بچه – در حالی که اشک میریخت، دستان او را در دست گرفت و به یاد لحظههایی افتاد که دوقلوهایش را در 6 ماهگی برای بازی در این سریال در آغوش مهراوه شریفینیا قرار داده بود.
مهراوه شریفینیا پس از در آغوش گرفتن مادر دوقلوها گفت: امروز سر تمرین تئاتر ترن بودم که آقای شهرام حقیقتدوست که در آن سریال نقش مرتضی – همسر لیلا – را ایفا میکرد به من تلفن زد و گفتند: گروه زندگی روزنامه گزارشی در مورد آوا و آیدا و سریال خداحافظ بچه به چاپ رسانده است.
بلافاصله روزنامهای را تهیه کردم و با خواندن گزارش به یاد لبخندها و نگاههای دوقلوها افتادم، از اینکه آنها دچار حادثه شده بودند، خیلی ناراحت شدم. باتوجه به اینکه متوجه شدم مادر دوقلوها هنوز در بیمارستان بستری است، تصمیم گرفتم که به عیادتش بیایم و با او همدلی کنم.
هنوز «آوا» را به یاد دارم. در شیرخوارگاه آمنه او و خواهر دوقلویش را برده بودیم و بخشی از فیلم در آنجا بازی شد.
اتفاق پیشآمده خیلی تلخ و ناگوار است، ولی خوشحالم از اینکه یکی از دوقلوها زنده مانده است.
اینکه خانوادهای حاضر شوند اعضای جگرگوشه 11 ماههشان را اهدا کنند و در این شرایط بسیار دشوار تصمیم بزرگی بگیرند که با آن جان دیگران نجات داده شود بسیار ارزشمند است.
آمدهام تا فهیمه را ببینم. آمدهام به او دلداری و امید بدهم. آمدهام که از خداوند برایش صبر بخواهم. آمدهام که به او بگویم که چه حرکت ارزشمندی کرده است. آمدهام که بگویم با کار او کودکان دیگر به زندگی لبخند زدهاند. آمدهام بگویم…
صدای «آوا» هیچگاه خاموش نمیماند.
خوشحالم که از پزشکان و کادر درمانی بیمارستان شنیدهام که وضعیت فهیمه رو به بهبود است و از این که آمدن من و حضور من به او امید و نیرو میبخشد، خوشحال هستم.
سختترین و جانکاهترین بخش زندگی هر فردی مرگ فرزند است. در این بخش تلخ، تصمیم به اهدای عضو، فداکاری بزرگی است که عظمت آن نباید هرگز از یادمان برود.
کوچکترین اهداکننده عضو در شش ماهگی در آغوش من بوده است و هیچگاه چهره زیبا و معصوم او از یاد من نخواهد رفت.
در سال 84 وقتی به عنوان نخستین کارگردان جشن نفس انتخاب شد، کودکانی را دید که وابسته به کپسول اکسیژن بودند و زمانی که میخواستند راه بروند دایره حرکتشان محدود بود و تا جایی به آنها اجازه حرکت میداد که کپسول اکسیژن تعیین میکرد.سال 1390 بود که دوباره کارگردانی جشن نفس را به عهده او نهادند، وی در این خصوص با بیمارستان مسیح دانشوری هم همکاری میکند، زیرا در این کار مادیات نقشی ندارد و تمام آنهایی که قدم پیش میگذارند برای هدف مقدسی تلاش میکنند، هدفشان دور کردن انسانها از درد و رنج و بخشش زندگی است.
کارشناسی موسیقی در دانشگاه هنر تهران
مهراوه شریفی نیا
تندیس انجمن و جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن؛ پشت در خبری نیست، چهارمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در سال ۱۳۸۹
فیلم ها:
دزد عروسکها
زیر پوست شهر
دختری به نام تندر
به من نگاه کن
کابوس(فیلم تلویزیونی)
اخراجیها ۲
اگر باران ببارد
یه عاشقانه ساده
یک سطر واقعیت
قصه عشق پدرم
این قافله عمر
امام علی (ع)
شبحی در تاریکی
قصههای رودخانه سیاکیا
ساعت شنی
روز حسرت
آشپزباشی قلب یخی
خداحافظ بچه
ترن
یک زن، یک مرد
مجری طرح:
آن بالا کسی به ما نگاه میکند
دستیار کارگردان:
شاخه گلی برای دبورا
مهراوه شریفی نیا:
کار کردن با آزیتا حاجیان، نه تنها به عنوان مادر بلکه به عنوان بازیگر نقش روبهرو دوستداشتنی و بسیار کمککننده است، چراکه او تجربیات زیادی در دنیای سینما دارد
اولی ها ...
ما را در سایت اولی ها دنبال می کنید
برچسب : بیوگرافی, نویسنده : رضا معتمد avaliha بازدید : 268 تاريخ : چهارشنبه 19 مهر 1396 ساعت: 23:06