همراه با سریالهای روز جهان، از بازی تاج و تخت تا آیینه سیاه: تب سریالبینی چند سالی است که حسابی در جهان و البته کشور ما بالا گرفته است. از وقتی در آمریکا و کشورهای اروپایی سریالسازی هم مانند تولید فیلم به چرخهی اقتصادی اضافه شد و سودآوری تجاریاش با رسانهی سینما به رقابت پرداخت، شاهد تولید سریالهایی بسیار باکیفیت هستیم که گوی سبقت را از فیلمهای سینمایی در جذب مخاطب ربودهاند. این رقابت تا جایی پیش رفته است که ستارگان درجهی یک هالیوود تمایل بسیاری برای حضور در سریالهای خوب شبکههای موفق دارند و یکی پس از دیگری به پروژههای عظیم سریالسازی شبکههای قدرتمند ملحق میشوند. از طرفی لذت تماشای سریال به نسبت دیدن فیلم، متفاوت است. سریال اشتیاقی برای تعقیب داستان و دنبال کردن ماجراها را به دنبال دارد که برای مخاطب بسیار جذاب و دلنشین است.
در این بخش از مطلب همراه با سریالهای روز دنیا با شما دوستدارن سریالهای خارجی همراه هستیم و به نقد و معرفی سریالهای «بازی تاج و تخت»٬ «حس هشتم» و «آیینه سیاه» خواهیم پرداخت.
Game of Thrones/ بازی تاج و تخت
هفت خاندان اشرافی برای حاکمیت بر سرزمین افسانهای «وستروس» در حال ستیز با یکدیگرند. خاندان «استارک»، «لنیستر» و «باراثیون» برجستهترین آنها هستند. داستان از جایی شروع میشود که «رابرت باراثیون» پادشاه وستروس، از دوست قدیمیاش، «ادارد» ارباب خاندان استارک، تقاضا میکند که به عنوان مشاور پادشاه، برترین سمت دربار، به او خدمت کند. این در حالی است که مشاور قبلی به طرز مرموزی به قتل رسیده است، با این حال ادارد تقاضای پادشاه را میپذیرد و راهی سرزمین شاهی میشود. خانواده ملکه، یعنی لنیسترها در حال توطئه برای به دست آوردن قدرت هستند. از سوی دیگر، بازماندههای خاندان پادشاه قبلی وستروس، «تارگرینها» نیز نقشه ی پس گرفتن تاج و تخت را در سر میپرورانند، و تمام این ماجراها موجب در گرفتن نبردی عظیم میان آنها خواهد شد…
اگر باخواندن خلاصه داستانی که ابتدای متن وجود داشت کمی گیج شدهاید کاملا حق دارید چون تعدد شخصیتهای سریال بسیار زیاد است و با داستانی مانند هزارتو طرف هستید. مجموعهی عظیم «بازی تاج و تخت» مانند اغلب سریالها و فیلمهای موفق افسانهای اثری اقتباسی است. این سریال از مجموعه داستانهای فانتزی جرج آر. آر. مارتین است که شامل چندین جلد کتاب میشود و برای خواندنشان باید هفتهها وقت گذاشت، اقتباس شده است. داستان سریال بسیار گسترده٬ خلاقانه و پرو پیمان است و انصافا خالقین سریال برای هرچه باشکوهتر به نمایش گذاشتن سری رمانهای مارتین سنگ تمام گذاشتهاند. در این مجال نمیتوان از قصه و داستان سریال چیزی گفت و تنها به چند نکته جالب توجه این مجموعه اشاره میکنم. اول اینکه «بازی تاج و تخت» اثری شکوهمند در ابعاد روایت و داستانگویی است. در شرایطی که کارگردانها حس میکنند اگر به سمت سینمای ضد قصه بروند مدرنتر و امروزیتر جلوه خواهند کرد٬ «بازی تاج و تخت» با موفقیت خیره کنندهاش در جذب مخاطب در سراسر جهان ثابت میکند داستانگویی پر کشش همچنان شانس اول یک اثر سینمایی یا تلویزیونی برای جذب مخاطب محسوب میشود. بعد از سریال موفق «لاست» هیچ سریالی در حد «بازی تاج وتخت» موفق به جذب مخاطب جهانی نشده است.
سازندگان سریال به خوبی عظمت داستانگویی کتاب را درک کرده و با امکانات ضعیف و بودجهی اندک به سراغ این پروژه بزرگ نرفتهاند (درواقع فرصت سوزی نکردهاند) و سریال در حد کتاب شکوهمند است. «بازی تاج و تخت» درچندین کشور جهان فیلمبرداری شده و برای فیلمبرداری برخی از سکانسهای آن تا هفتهها وقت صرف شده است. سریال در همهی ابعاد موفق ظاهر شده است و از موسیقی فوقالعاده و فیلمبرداری خیره کننده تا طراحی صحنه و لباس و گریمهای کم نظیر. بازی بازیگران سریال که از ملیتهای مختلف هستند نیز از دیگر مزایای این سریال است.
اگر به دنبال تماشای سریالی فوقالعاده جذاب و داستانیای هستید که شما را با شخصیتهای مختلف و ماجراهای مهیجشان همراه کند «بازی تاج و تخت» برایتان گزینهای عالی خواهد بود.
پخش فصل هفتم سریال به تازگی آغاز شده است.
Sense8/حس هشتم
داستان سریال دربارهی هشت غریبه در سرتاسر دنیاست که به طور ناگهانی از لحاظ احساسی و ذهنی به یکدیگر متصل میشوند و میتوانند یکدیگر را ببینند، بشنوند و احساس کنند، انگار که پیش هم هستند! این هشت نفر که توسط سازمانی تحت تعقیب هستند، باید به سرعت خود را با این توانایی جدید تطبیق داده و همچنین دریابند که تمام اینها چه معنایی برای آینده بشریت خواهند داشت.
خواهران واچوفسکی بعد از ساخت سری فیلمهای «ماتریکس» که برایشان موفقیتی همه جانبه به دنبال داشت دیگر چندان در عالم سینما موفق و پر فروغ ظاهر نشدهاند و حالا با کوچ به سمت تلویزیون و با ساخت سریال «حس هشتم» روند ناکامیهایشان ادامهدار شده است. هرچند منتقدان به سریال روی خوش نشان دادهاند اما «حس هشتم» در جذب مخاطب موفق عمل نکرده است. ایده اولیه سریال بد نیست و حتی در نگاه اول بکر به نظرمی رسد اما مشکل این جاست که با تماشای سریال متوجه خواهید شد اثری از آنچه به عنوان داستان و ایدهی ابتدایی به شما معرفی شده است در سریال وجود ندارد. یعنی سریال آنقدر به لحاظ داستانی مغشوش و چند پاره به نظرمیرسد که احتمالا مانند نگارنده بعد از تماشای یک فصل عطای تماشای آن را به لقایش خواهید بخشید!
تجربه ثابت کرده است ایدههایی تا این حد جاهطلبانه نیاز به کارگردانهایی جسور داشته که تجربهگرا بوده و نبض مخاطب را در دست داشته باشند. نمی توان سریالی علمی تخیلی را با داستانی تا این حد جاه طلبانه به اثری شخصی و مانیفست گونه تبدیل کرد و از مخاطب انتظار داشت به آن روی خوش نشان دهد. سریال از همان قسمت اول پر است از سکانسهای اضافی و حتی شخصیتهای ناکارآمد و اضافی. قصه به خصوص در قسمتهای نخست شبیه هذیانی عجیب است که مخاطب از آن سر در نمیآورد و طبعا پس میزند. مخاطب پر حوصلهتر اما کمی صبر میکند تا شاید این فضای آشفته در قسمتهای بعدی سامان بگیرد اما این اتفاق نمیافتد.
فصل دوم این سریال به تازگی به اتمام رسیده است .
Black Mirror/آیینه سیاه
این سریال در هر قسمت از خود با داستانهای متفاوت سعی دارد اعتراضی نسبت به پیشرفت روز افزون تکنولوژی و اعتیاد مردم به آن را نشان دهند که به صورت روز افزون در حال پیشرفت در زندگی انسانهاست…
ژانر: درام
خالق سریال: جو رایت٬ جیمز واتکینز
بازیگران: هر قسمت از سریال بازیگران مجزا دارد.
«آیینه سیاه» طرفداران بسیاری دارد و سریال خوشساختی محسوب میشود. این سریال در مراسم امی امسال نیز نامزد چندین بخش شده و کلا در میان سریالهای سالهای اخیر پیشرو و پر مخاطب محسوب میشود. «آیینه سیاه» سریال قابل تاملی است. سریالی که به سرعت جنون آمیز استفاده از شبکههای مجازی معترض است و آن را در قالب داستانهایی بسیار تلخ و گزنده برای مخاطب روایت میکند. سریالبینهایی که با فضاهای تلخ و گزنده و یاسآور مشکلی نداشته باشند از تماشای «ایینه سیاه» لذت خواهند برد اما برای من تماشای هر قسمت از این سریال تجربهای ناراحتکننده بود. داستانهایی که در سریال روایت میشوند به غایت تلخ و ناراحت کنندهاند و تماشایشان شاید در تاب و توان هر تماشاگری نباشند.
درست است که باید دربارهی اعتماد و اعتیاد بیش از حد مردم به شبکههای مجازی و دنیایی که این اعتماد نابه جا خلق میکنند هشدار داد اما من با تماشای هر قسمت از سریال با خود میپرسم آیا لازم است داستانها تا این حد تلخ بوده و با احساس و روان مخاطب بازی کنند؟ به جز مورد ذکر شده نمیتوان ایراد جدی دیگری به «آیینه سیاه» گرفت. سریال ساختاری مقبول و بازیهایی بسیار عالی دارد. فیلمنامه هوشمندانه نوشته شده است و در برخی از قسمتها که نیاز به امکانات خاص یاجلوههای ویژه بوده این اتفاق به خوبی در سریال رعایت شده است.
اگر تماشای داستانهای گزنده و تلخ برایتان سخت نیست میتوانید از تماشای سریال «ایینه سیاه» لذت ببرید و البته به مدت زمانی که برای گشت زنی در دنیای مجازی صرف میکنید فکر کرده و با تامل بیشتری به آیینه سیاه گوشیهایتان خیره شوید.